عکس ماکارونی
Sara.R
۵۱
۱.۳k

ماکارونی

۳ بهمن ۰۲
#ماکارونی_ساده
💜💜💜💜💜💜💜💜💜
یـه مـاڪارونے دونفره خوشمزه 😋👌
همچنـان زنـدگے قشنگیـاشو داره 😊💕
_________________________
.
💜 کاسه یخ ننه نخودی

ننه‌ نخودے پیرزنِ تنهاے محل ما بود ڪه هیچ وقت بچه‌دار نشده بود.
بچه ڪه بودم آرزو داشتم خیلے پولدار شوم و اولین چیزے هم ڪه دلم میخواست بخرم یڪ یخچال براے "ننه‌ نخودے" بود.

مے‌گفتند در جوانے شاداب و سرحال بود و براے بقیه نخود مے‌ریخت و فال میےگرفت.
پیر ڪه شد، دیگر نخود براے ڪسے نریخت ؛ اما "نخودے" مانده بود تهِ اسمش.

زمستان و تابستان آب‌یخ میےخورد، ولے یخچال نداشت.

ننه شبها مے‌آمد درِ خانه‌ے ما و یڪ قالب بزرگ یخ مے‌گرفت.
توے جایخےِ یخچالمان، یڪ ڪاسه داشتیم ڪه اسمش "ڪاسه‌ے ننه‌ نخودے" بود.

ننه با خانه‌ے ما ندار بود.
درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن مے‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یڪ بشقاب هم مے‌آوردیم براے او.

با بابا رفیق بود!
برایش شال‌گردن و جوراب پشمے مے‌بافت و در حین صحبت با پدر توے هر جمله‌اش یڪ "پسرم" مے‌گفت.

یڪ شب تابستان ڪه مهمان داشتیم و توے حیاط جمع بودیم ؛ ننه ، پرده را ڪنار زد و وارد حیاط شد.
بچه‌ے فامیل ڪه از دیدن یڪ پیرزن ڪوچولوے موحنایے ترسیده بود ، جیغ زد و گریه ڪرد.
ننه بهش آبنبات داد.
ولے نگرفت و بیشتر جیغ زد.

بچه‌ را آرام ڪردیم و ڪاسه‌ے ننه نخودے را از جا‌یخے برایش آوردیم.
بابا وقتے قالب یخ را توے زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت: "ننه! از این به‌ بعد در بزن!"

ننه، مڪث ڪرد و به بابا نگاه ڪرد؛ به ما نگاه ڪرد و بعد بیےحرف رفت...
بعد از آن، دیگر پےِ یخ نیامد.

ڪاسه‌ے ننه‌ نخودے مدتها توے جایخے یخچالمان ماند و روے یخ‌اش، یڪ لایه برفڪ نشسته بود..

یڪ شب، ڪاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ے ننه.
در را باز ڪرد.
به بابا نگاه ڪرد.
گفت: "دیگه آبِ یخ نمے‌خورم، پسرم!"
قهر نڪرده بود؛ ولے نگاهش به بابا غریبه شده بود.

او توے خانه‌ے ما ڪاسه داشت، بشقاب داشت و یڪ "پسر".
یڪ درِ آهنے، یڪ در نزدن و حرف پدر، ننه را برد به دنیاے تنهایے خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود ڪه "پسرش" پسرش نبوده!

ننه‌ نخودے یڪ روز داغ تابستان از دنیا رفت...

توے تشییع‌ جنازه‌اش ڪاسه‌ے یخ ننه را انداختیم توے ڪلمن و بابا قدِ یڪ پسرِ مادر مرده اشڪ ریخت و مدام آب یخ خورد.

یڪ حرف، یڪ نگاه، یڪ عڪس العمل چقدر آثار تلخے به همراه دارد....
ڪاسه یخ؛ انگار بهانه ے عشق و مهربانے بود...

خدا میدونه ڪاسه یخ هر ڪدوم از ما ڪِی، ڪجا و در یخچال دل چه ڪسانے هزار بار برفڪ گرفت و شڪست و خورد شد و دیده نشد...


💖💖💖
۱٤۰۲٫۱۱٫۰۳
۱۳:۰٤
...